مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی جعل کلمة التوحید حرزا من النار وحصنا، وجعل البیت مثابة للناس وامنا، والصلوة و السلام علی سیدنا محمد خانم النبیین وامام الـمتقین وقائد الغر الـمحجلین، الذی اصطفاه الله من خیرة بنی اسمـاعیل، رافع قواعد البیت مع ابیه الخلیل ابراهیم، قال الله ﻷ في کتابه الحکیم: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا  إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ١٢٧﴾ [البقرة: ١٢٧].

چهارمین رکن از ارکان پنجگانه اسلام حج است که خدای مهربان بر مؤمنینی که دارای امکانات و قدرت مالی و جسمی رفتن به مکۀ معظمه و حضور در عرفات را در روز نهم ماه ذی الحجه داشته باشند واجب فرموده است. وجوب این سفر، فقط برای یک بار در طول عمر می‌باشد و تکرار آن به دفعات افزایش حسنات است و غیر واجب.

خدای متعال امر فرموده است که هرگاه قصد حج کردید و خانه و وطن خود را به قصد زیارت این مکان مقدس ترک نمودید دل‌هایتان را پاک و شهوات نفسانی را از خود بزدایید و از فسوق و جدال و خونریزی بپرهیزید و با چنین حالتی به این خانه وارد شوید. مسافرین این سفر که مال و اولاد و دیگر علایق خود را به خدای می‌سپارند ضمن رعایت ادب و احترام و اداء کلیه حقوق دیگران و کمک به همسفران، با عجز و خشوع به حضور پروردگار مقتدر و فرمانروای زمین و آسمان که همه محتاج اویند شتافته، باید بدانند وقتی که با توشه و مالی حلال و قلبی پاک با حالت تضرع و خشوع و اخلاص نزد خدای مهربان حاضر شوند و عباداتی را که بر عهده دارند با حضور قلب و صفای باطن و رعایت آداب لازم انجام دهند او نیز اجری عظیم و پاداشی بزرگ به آنان اعطا خواهد کرد که خود بهترین ثمره‌ی اعمال است.

توفیق و تشریف به مکۀ معظمه و آن سرزمین مقدس و همان جایگاهی که افزونی بر افتخارات قدیمش، شرف و فخر طلوع اسلام و سپس قبله‌ی عالم شدن نیز نصیبش گشت و علاوه بر تأثیرات عمیق معنوی ناشی از حضور در اماکن تاریخی محترمی که در بردارد یادآور ایثار و فرمانبرداری و تسلیم راستین حضرت ابراهیم خلیل و فرزند محبوب و همسر فداکار و با ایمانش چه در قربانگاه و چه در صفا و مروه و زمزم است.

حج نمایشی عظیم است از رستاخیز و حضور یک رنگ زن و مرد از ملیّت‌ها و رنگ‌های گوناگون که بدور از هرنوع لباس و امتیاز فخرآمیز دنیوی، تکبیر گویان و عرق ریزان از شدت شرم در محضر حق گرد آمده و دست دعا و تضرع خود را به قصد اجابت به درگاه پروردگار بلند نموده‌اند که وعده پذیرش دعای مخلصانه عباد خود را بر آنان منت نهاده و زیور پاک بودن از گناهان را بعد از حج مبرور به بندگانش ارزانی بخشیده است. بیت الله الحرام مرکزی است که قلب‌های تمام مسلمانان عاشق آن به‌سویش متوجه می‌شوند و از شوق زیارتش اشک می‌ریزند. مجمع جهانی سالیانه اسلامی است که از جمیع نقاط در این مکان گرد هم می‌آیند تا مسائل و مشکلات را مطرح و حل نمایند و بهترین مکان در ارائۀ شیوه‌های پسندیده ایجاد اتحاد و محبت و اخوت جهانی در بین مسلمانان می‌باشد. از آنجا که جمعی از هم میهنان ارجمند و سعادتمند نیز سالیانه توفیق زیارت مکه معظمه و مدینه منوره را می‌یابند و جهت حُسن انجام مناسک به شیوه  مشروع و مطلوب خود را نیازمند ارشاد و استفاده از رساله و کتابی مفید در این زمینه می‌دیدند به حقیر مراجعات مکرر می‌نمودند ناچاراً با وجود نداشتن فرصت کافی بنا به ضرورت، رسالۀ حاضر را تهیه و در دسترس علاقمندان عزیز قرار خواهم داد؛ به این امید که مقبول خاطر آنان واقع و ما را از دعای خیر خود به خصوص به هنگام زیارت بیت الله و حضور در عرفات و دیگر اماکن متبرکه غافل نفرمایند.

در خاتمه لازم می‌دانم از برادر متدین آقای محمد مؤمن که در چاپ این رساله با ما همکاری فرموده‌اند تشکر و قدردانی نمایم و از خداوند توفیق ایشان را در راه خدمت به دین مسئلت دارم.

وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالـمین.

شیخ محمد عقیل سلطان العلماء

حج و عمره

تاریخ فرض شدن حج: در سال ششم هجری حج بر کسی که توانایی داشته باشد فرض گردیده است. حضرت صلوات الله علیه، دو حج قبل از هجرت فرموده: یکی در سال دوازدهم بعثت که بیعت عقبه اولی در آن سال است و دوم در سال سیزدهم بعثت که بیعت عقبۀ ثانی در آن سال می‌باشد.

و یک حج بعد از هجرت در سال دهم هجری به جا آورده و بعد از هجرت چهار عمره فرمود؛ یکی در سال ششم هجری که کفّار مانع از ورودشان به مکه شدند و صلح حدیبیه منعقد شد و در سال هفتم هجری که عمرۀ قضا به جا آوردند و سوّم در سال هشتم از جعرانه که غنایم حنین در آنجا قسمت فرموده، احرام به عمره بسته، شبانه عمل عمره را به جا آورد و عُمره‌ی چهارم در سال دهم هجری است که با حج به جا آورد. احرام عمره‌ها همه در ماه ذیقعده مؤید است.

فرضیۀ حج: «قَالَ ج: الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُمَا وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ». (رواه البخاری و مسلم و ترمذی والنسايی).

حضرت می‌فرمايى كه: عمره به جا آوردن بعد از عمره کفّاره آنچه واقع شود میان آن دو است و حج مبرور نیست برای آن سزایی؛ مگر بهشت.

قصد از حج مبرور: حج در زبان عربی به معنی قصد می‌باشد و در عُرف شرع به معنی قصد بیت الحرام برای ایجاد آوردن اعمال نسک می‌باشد.

حج مبرور: حجّی است که از گناه پاک و سلامت باشد و با مالی پاک و اخلاقی پسندیده به جا آید.

دلیل فرض بودن حج- خداوند می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ﴾. معنی: «و برای خدا است بر مردم حج نمودن کعبه، بر کسی که توانایی داشته باشد».

حدیث: «أَيّهَا النّاسُ قَدْ فَرَضَ اللّهُ عَلَيْكُمُ الْحَجّ فَحُجّوا». (الحدیث رواه مسلم و النسایی و الترمذی).

حضرت صلوات الله علیه فرمود:

ای مردم! به تحقیق که خداوند فرض فرمود بر شما حج؛ پس حج نمایید 3- اِجماع مسلمین از عهد حضرات تا امروز که حج بر مستطیع فرض می‌باشد.

مقدمات حج

قصد از مقدّمات حج: شروط و مواقیت آن می‌باشد.

شروط حج

شرط صحت حج: فقط مسلمان بودن است؛ زیرا ولی می‌تواند احرام از کودک شیرخوار خود ببندد و در حالی‌که کودک را به بغل گرفته است اعمال حج به جای او انجام دهد.

شرط صحّت به جا آوردن حج دو چیز است: 1- مسلمان بودن 2- ممیز بودن؛ زیرا کودک ممیّز می‌تواند به اِذن ولی احرام به حج بندد و آن را به جا  آورد.

شرط کفایت کردن از حجة الاسلام، سه چیز است 1- مسلمان بودن 2- آزادی 3- تکلیف، یعنی بالغ بودن. شخص مسلمان بالغ عاقل آزاد هرگاه حج را به جا آورد ولو این‌که بر او واجب نباشد از حجة الاسلام کفایت می‌کند.

شرط وجوب حج: پنج است 1- مسلمان بودن 2- بالغ و عاقل بودن 3- آزاد بودن 4- استطاعت 5- وقت حج، یعنی اگر شخصی مسلمان بالغ عاقل آزاد استطاعت را یافت ولی قبل از اینکه وقت حج را دریابد مُرد در این حال حج بر او واجب نیست.

استطاعت

استطاعت بر دو قسم است: 1- استطاعت به جا آوردن حج که به توشه و سواری و راه و بدن تعلق دارد.

(توشه که مصرف ایاب و ذهاب زیاده از مصرف بستگان و بده خود فرد داشته باشد. کسی که مال به مقدار وجوب حج داشته باشد و برای نگهداری عفت خود نیازمند به ازدواج باشد. صرف مال در ازدواج مهم‌تر است؛ اگر چه حج به گردن او تعلّق می‌گیرد.

سواری؛ که حیوان یا ماشین سواری را مثلاً بیابد یا هواپیما یا غیره. راه: به اینکه امن باشد و در راه حج بر خود و مال و ناموسش ایمن باشد.

بدن: به اینکه توانایی نگهداری خود را مثلاً بر حیوان داشته باشد. و در نابینا حج بر او واجب است وقتی که عصاکش را بیابد، و بر نفقه و اجرۀ عصاکش توانا باشد، و بر زن واجب است در صورتی‌که محرم با او همراه رود و اگر محرم بدون کرایه همراهش نرود کرایۀ محرم نیز بتواند - یا اینکه با زنانی چند به حج رود؛ زیرا سفر زن بدون محرم و بدون همراهی زنانی چند، حرام است.

 نوع دوم استطاعت؛ استطاعت استنابه یعنی نایب گرفتن است: به اینکه شخص واجب الحج مرده باشد و دارای مال باشد از مال او به جایش دیگری را اجاره کنند که حج را به جای او به جا آورد و یا اینکه شخصی که حج بر او واجب است زمین‌گیر باشد و امید بهبودیش نباشد که می‌تواند دیگری را به جای خود اجاره نماید تا حج را از طرف او به جا آورد. حج به جای مغصوب (یعنی زمین‌گیر) به جا آوردن بدون اذن او صحیح نیست؛ اما حج به جای میّت صحیح است ولو اینکه وصیت ننموده باشد، چه وارث و چه بیگانه حج را به جای میّت به جا آورند. دربارۀ کسی که برای حج کردن اجاره می‌شوند چند مسأله باید رعایت شود اوّل: این‌که اجیر توانا بر اعمال حج باشد؛ پس اگر بیمار باشد و اعمال حج نتواند یا اینکه وقت تنگ باشد مثلاً و اجاره بر اعمال حج در همان سال شده، اجاره او صحیح نیست. دوّم اینکه اجیر حج، دانا به اعمال حج باشد. سوّم این‌که مورد اعتماد باشد. کسی که در انجام دادن حج بر خود اعتماد نداشته باشد گرفتن حجّیه غیر بر وی حرام است و خلاف مؤجّر ننماید و در هر قسمتی که خلاف مؤجّر نماید، مثلاً احرام را از میقات نبندد که در این حال فرق احرام از میقات و احرام از مکه از اجره‌ی او کسر می‌شود یا این‌که به سبب مخالفت فدیه بر وی لازم شده، فدیه بر خود اجیر است. هرگاه اجیر به حج نرسید و پس از احرام بستن به حج وقوف عرفه از او فوت شد در این حال در آن سال باید تحلّل نماید ( چنان‌که بیاید) و سال دیگر قضاء آن حج نماید؛ و اگر اجره را بخواهد باید سال سوّم به حج رود؛ زیرا حج فوت شده قضاء آن بر خود اجیر است. اگر اجیر حج را فاسد نمود (به وطء) همان حج فاسد را باید تمام کند و سال دیگر قضای آن نماید و سال سوّم اگر اجیر بخواهد برای مستأجر به حج رود؛ چنانچه اجیر در میانۀ حج مُرْدْ، قِسْطِ آن را مستحق می‌گردد.

مواقیت حج

میقات زمانی برای حج، ماه شوال و ذیقعده و نه روز ذیحجه و شب عید حج است تا طلوع صبح عید فقط. اگر قبل یا بعد این مدّت احرام به حج بسته شود، عمره منعقد شود؛ و وقت برای احرام عمره همۀ سال می‌باشد و هیچ وقت مکروه نیست و همه‌ی سال روا است؛ مگر این‌که احرام به عمره قبل از تحلّل حج، صحیح نیست و بعد از تحلّل حج، هنگام اشتغال به رمی و مبیت منی، مکروه است؛ اما میقات مکانی برای کسی که در مکّه اقامت دارد، همان مکّه محّل احرام او است و کسی که بیرون از حَرَم اقامت دارد، در یکی از میقات‌های پنج‌گانه احرام بندد:

1-         ذوالحُلَیفه: که آبْیار علی نیز نامیده شود و فرسخی از مدینه دور است، برای کسانی که از راه مدینه به حج روند.

2-         جُحْفِهْ: دهی است میان مکّه و مدینه که رابُغ نیز نامیده می‌شود، برای اهل مصر و شام و کسانی که از آن راه به حج روند.

3-         ذات عرق: دهی است شانزده فرسخ دور از مکه برای کسانی که از آن راه به حج روند. عقیق که قدری دورتر از ذات عرق است نیز محل احرام آنان است.

4-         قرن المنازل: شهری است شانزده فرسخ دور از مکّه و تهامه نیز نامیده برای اهل حجاز و نجد و یمن و کسانی که از آن راه به حج روند.

5-         یلملم: کوهی شانزده فرسخ دور از مکّه برای اهل یمن و فارس و شرق که از راه دریا به حج روند. کسی که برای حج یا عمره به مکّه رود چنانچه از یکی از میقات‌های نامبرده بگذرد بدون آنکه احرام بندد، در این‌حال فدیه‌ی لازم است و فدیۀ حج گوسفندی است که به فقرای حرم دهد، مگر این‌که به میقات برگردد و از آنجا فدیه لازم او نیست. کسی که از مکه احرام به حج می‌بندد مانند اهل مکه، بهتر است از در خانه احرام به حج بندد. کسی که بیرون از حرم مکّه باشد و از میقات به مکّه نزدیک‌تر باشد پس همان محلّ اقامت او، محلّ احرام او است. کسی که منزل او دورتر از میقات‌های پنج‌گانه باشد درست است که از منزل خود احرام به حج بندد و از میقات احرام بستن بهتر است. کسانی که با هواپیما به حج می‌روند و میقاتگاه را نمی‌دانند، می‌توانند در مسافرت خود قصد جدّه نمایند، و از جدّه احرام بندند به شرط اقامت در جدّه احرام به حج یا عمره. برای کسانی که دور از میقات نشیمن دارند محل احرام‌شان همان میقات‌های پنج‌گانه است کسی که از مکّه بخواهد احرام به عمره بندد بهتر است که احرام به عمره از جعرانه که شش فرسخی مکّه در راه طائف است، احرام بندد. اگر از آنجا نمی‌بندد از تنعیم که به مساجد عایشه نیز معروف و یک فرسخی مکّه است احرام بندد- بعد از آن دو محل در فضیلة. احرام بستن از حدیبیّه که چاهی است میان جدّه و مدینه و شش  فرسخ دور از مکّه است؛  می‌باشد. (بعضی علما فاصله حدیبیّه تا مکّه را نه میل دانسته‌اند) چنانچه برای احرام به عمره بیرون از حرم مکّه دانسته‌اند) چنانچه برای احرام به عمره بیرون از حرم مکّه نرود و در حرم مکه احرام به عمره بندد فدیه لازم او است.

 

 

 

اقسام حج و عمره

چهار است 1- حج و عمره اسلام 2- حج و عمرۀ قضاء 3- حج و عمرۀ نذر 4- حج و عمرۀ سنت.

انواع بجا آوردن حج و عمره

حج و عمره را به سه نوع می‌توان به جا آورد:

1-         افراد: عبارت از این است که اوّل حج را به جا آورد، بعد از آن عمره را اداء نماید، چه در ماه ذیحجه و چه در غیر ماه‌‌های حج که قصد این است حج را پیشتر انجام دهد.

2-         تمتّع: و عبارت از این است که اوّل عمره را به جا آورد بعد از آن حج را انجام دهد در همان سال. در این حال بر متمتّع فدیه لازم است (فدیه ذبح گوسفند است و صدقه نمودن آن بر فقراء حرم) چنانچه عمره را قبل از ماه‌های حج به جا آورد یا اینکه عمره را در ماه‌های حج به جا آورد و حج را در سال دیگر انجام دهد یا این‌که متمتع از اهل حرم باشد یا این‌که برای احرام بستن به حج دوباره به میقات رود و از میقات احرام به حج بندد که در این چهار صورت فدیه لازم نمی‌شود.

تمتّع به معنی خوشی نمودن؛ زیرا کسی که در ماه حج احرام به حج بندد تا فراغت از حج باید از محرّمات احرام اجتناب کند. مثلاً کسی از اول ماه شوال احرام به حج بست؛ باید تا دهم ذیحجه از لباس دوخته و بو خوشی و زن اجتناب کند، ولی وقتی که در اوّل شوّال احرام به عمره بست چون عمره وقوف عرفه ندارد، اعمال عمره را در یک روز انجام می‌‌دهد و تا هشتم ذیحجه از لباس و بو خوش و زن و غیره خوشی می‌نماید؛ این است که او را متمتّع گویند.

3-         قِرانْ: عبارت از این است که احرام به حج و عمره با هم بندد، یا این‌که ابتدا احرام به عمره ببندد و قبل از انجام دادن اعمال عمره، احرام به حج بندد که در هر دو صورت فقط اعمال حج را به جا می‌آورد و از حج و عمره کفایت می‌کند‌. بر قِران کننده فدیه لازم است (فدیه ذبح گوسفندی است و صدقه نمودن بر فقراء حرم).

قران به معنی دو چیز را همراه نمودن؛ زیرا قارن اعمال حج و عمره را با هم انجام  می‌دهد. قرین شما کسی است که با شما همراه است.

آداب سفر حج

قبل از سفر، بدهی‌های خود را می‌پردازیم. اگر بعضی بدهی‌ها بماند باید از طلبکار اجازه‌ی سفر بخواهیم؛ زیرا بر کسی که توانایی پرداخته بده دارد مسافرت بدون اذن طلبکار حرام است؛ آنگاه معیشت اهل و بستگان را برای مدتی که نزد آنها نیستیم باید تأمین کرد، آن وقت برای مسافرت باید دستورهای بین‌المللی از گذرنامه و تزریق آمپول ضد آبله و وبا. مثلاً بکوبیم تا محافظه بر صحتمان که واجب است به جا آورده باشیم، آنگاه شروط و مقدّمات و ارکان و واجبات و مکروهات و محرّمات حج را می‌‌آموزیم. اگر کسی بی‌سواد باشد از دانشمندان بپرسد، اگر با سواد باشد خواندن مانند این کتابچه برای او بهترین رهنمایی است؛ سپس بهترین مال حلال را برای حج می‌گزینیم؛ آن وقت می‌کوشیم تا رفیقی دانا و مهربان را همراه داشته باشیم تا اگر غفلت نمودیم یادآوری‌مان نماید، آن وقت با اصل و خویشان خدا حافظی و از ایشان حلالی می‌طلبیم . هنگامی که پای به کشتی نهادیم می‌گوییم «بسم الله مجریـها و مرساها».

سه بار آیة الکرسی و سه بار لایلاف قریش و سه بار قل هو الله می‌خوانیم، اگر از راه خشکی برویم نیز همین‌ها را سه بار سه بار می‌خوانیم و هنگام سوار شدن بر حیوان یا در ماشین می‌گوییم: «سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ». و در حدیث وارد است که حضرت ابتداء مسافرت را به پنجشنبه می‌نموده‌اند و هنگام مسافرت می‌گفته‌اند: «اللَّهمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ فِي سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَى، وَالْعَمَلِ فيمَا تَرْضَى، اللَّهمَّ هَوِّنْ عَلَيْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ، اللَّهمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ، وَالْخَلِيفَةُ فِي الْمَالِ وَالْأَهْلِ وَالْوَلَدِ، اللَّهمَّ إِنّٰا نَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَكَآبَةِ الْمَنْظَرِ، وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فِي الْمَالِ وَالْأَهْلِ وَالْوَلَدِ» و در گفتن این‌ها ایمنی از غرق و پیش آمد ناهموار است در اثنای سفر از مجادله و مرافعه با یاران و خدمتگزاران دوری می‌جوییم و تا می‌توانیم به همراهان کمک می‌کنیم و در خوراک و مصرف فراخی می‌سازیم. اگر در اثنای راه کسی از همراهان یا غیره بیمار باشد به پرستاری او قیام می‌کنیم و قرص‌های مسکن و گنه گنه و مرهم زخم‌های جزیی همراه می‌داریم و نسبت به عموم بندگان به نظر خوشبینی و رأفت می‌نگریم و هر خدمتی از ما در راه میسّر شود دریغ نمی‌نماییم هنگامی که به میقات رسیدیم بدن را شستشو داده، لباس احرام را که لنگ پا و لنگ دوش می‌باشد و رنگ سفید دارد می‌پوشیم و دو رکعت سنّت احرام می‌خوانیم و پس از نماز هنگامی که بر ماشین یا حیوان سوار شده و حرکت نموده احرام می‌بندیم: «نَوَيْت الْحَجَّ وَأَحْرَمْت بِهِ لِلَّهِ تَعَالَى» و می‌كوشيم كه دل و زبان در این نیّت یکی باشد و «لَبَّيْك» می‌گوییم: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَك لَبَّيْكَ ، إنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَك وَالْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَك» پس از آن صلوات بر پیغمبر و آل و اصحاب او می‌فرستیم- و مخصوصاً بر هر فراز و نشیبی بیشتر لبّیک می‌گوییم- آن وقت که سر برهنه و پا برهنه هستیم و همه یاران از شاه و گدا را به همین حالت می‌بینیم به یاد خود می‌آوریم که در مقابل عدالت پروردگار همه یکسانیم و در درگاه مقدّس او همه بندگانیم و به یاد خود می‌آوریم که هنگام رفتن از این جهان جز چند واری سفید چیزی دیگر با خود نمی‌بریم؛ پس باید عمر را گرامی شمریم و تا دستمان می‌رسد کوتاهی نکنیم.

ای که دستت می‌رسد کاری بکن

                        پیش از آن کَزْ تو نیاید هیچ کار

 

آن وقت از صمیم قلب رو به خدا می‌آوریم زیرا می‌دانیم تنها اوست که همیشه هست و فریادرس بندگان است و جز او هرگز دیگری را نپرستیم؛ زیرا می‌دانیم که بنی‌آدم در هر مقامی باشند روزی چند بار به کنار آب می‌روند. اگر قسمتی از بندگان را محترم می‌شماریم بنا به هر دستور پروردگار آنان را گرامی می‌شماریم که به وسیله‌ی انبیاء صلوات الله علیهم به‌سوی خدای تعالی دعوت شده‌ایم، هرچه ببینیم به نظر اعتبار به آن بنگریم و سپاس خدای تعالی به جا آریم تا جزو کسانی نباشیم که از آیات  خداوندی رو‌گردانند: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ١٠٥﴾ [يوسف: 105]. وقتی که به مکه رسیدیم قبل از هر چیز به طرف مسجد الحرام می‌رویم؛ اگر رفتن همه‌مان میسّر نباشد بعضی را نزدمان می‌نشانیم و بعضی به مسجد الحرام می‌رویم و از دروازه‌ای که باب السلام نام دارد به مسجد داخل می‌شویم.

و هنگامی که نظرمان به کعبۀ مقدّسه افتاد دو دست را بالا برده این دعا را می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ زِدْ هَذَا البَيْتَ تَشْريفاً وَتَعْظِيماً وَتَكْرِيماً وَمَهَابَةً، وَزِدْ مِن شَرَّفَهُ وكَرمَهُ مِمَّنْ حَجَّه أو اعْتَمَرَه تَشْرِيفاً وَتَكْرِيماً وَتَعْظِيماً وَبِرّاً، رواه الشافعي : اللَّهُمَّ أنْتَ السَّلامُ وَمِنْكَ السَّلامُ، فَحَيِّنا رَبَّنا بالسَّلامِ». (رواه البيهقی) آن وقت به نزد حجر الاسود می‌رویم. حجر را می‌بوسیم و لکن نه به طوری که دهن آواز دهد بلکه به نهادن دهن بر آن به قصد تکریم و در دل نیّت طواف می‌نماییم و هنگام بوسیدن حجر می‌گوییم: «بِسْمِ اللَّهِ وَاَللَّهُ أَكْبَرُ إيمَانًا بِاَللَّهِ وَتَصْدِيقًا لِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ج اللَّهُمَّ إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الشَّكِّ وَالشِّرْكِ وَالنِّفَاقِ وَالشِّقَاقِ وَسُوءِ الْأَخْلَاقِ». (رواه البزار) و رو به دست راست می‌رویم و میان حجر الاسود و دروازه کعبه که ملتزم نام دارد سینه و رو به دست کعبه می‌چسبانیم و به جای اول آمده شروع به طواف می‌نماییم. وقتی که به مقابل دَرِ کعبۀ مشرفه رسیدیم می‌گوییم: «اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُك وَالْحَرَمُ حَرَمُك وَالْأَمْنُ أَمْنُك وَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِك مِنْ النَّار»ِ. و وقتی ميان ركن بمانی و حجرالاسود رسيديم می‌گوییم: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» و هنگام بوسیدن به رکن عراقی می‌گوییم: «اللَّهُمَّ إنِّي أَعُوذُ بِك مِنْ الشَّكِّ وَالشِّرْكِ وَالنِّفَاقِ وَالشِّقَاقِ وَسُوءِ الْأَخْلَاقِ وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فِي الْأَهْلِ وَالْمَالِ وَالْوَلَدِ- اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَبَارِكْ لِي فِيهِ وَأَخْلِفْ عَلَيَّ كُلَّ غَائِبَةٍ لِي مِنك بِخَيْرٍ»- و هنگامی که برابر میزاب رسیدیم: «اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّك يَوْمَ اُلَاظِلَّ إلَّا ظِلُّك وَاسْقِنِي بِكَأْسِ مُحَمَّدٍ ج شَرَابًا هَنِيئًا لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَدًا يَا ذَالْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» و هنگامی که برابر رکن شامی رسیدیم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجًّا مَبْرُورًا وَذَنْبًا مَغْفُورًا وَسَعْيًا مَشْكُورًا وَتِجَارَةً لَنْ تَبُورَ یٰا عَزِیزُ یٰا غَفُورُ» و میان رکن یمانی و حجرالاسود می‌گوییم: «اَللّهمَّ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» و هر دعایی که خواهد نماید و دعایی که از حضرت محمد ج یا از یکی از صحابه منقول است بهتر است و از بین دعاهای طواف، فقط دو دعا از حضرت وارد است و صحیح یکی: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». و دوم: «اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَبَارِكْ لِي فِيهِ وَأَخْلِفْ عَلَيَّ كُلَّ غَائِبَةٍ لِي مِنكَ بِخَيْرٍ».

دعاهای نامبرده در هر هفت بار طواف گفته می‌شود و سنت است شتاب راه رفتن و پاها نزدیک هم گذاردن در سه بار اول طواف و این شتاب رفتن را رمل نامند. رمل اختصاص دارد به طوافی که بعد از آن سعی مطلوب باشد مانند طواف قدوم و طواف عمره - (طواف قدومی که قبل از وقوف عرفه باشد یا بعد از وقوف و بعد از نیمه شب عید) در حال رمل در جاهایی که دعاء وارد ندارد بگوید: «اللَّهُمَّ اُجْعَلْهُ حَجًّا مَبْرُورًا وَذَنْبًا مَغْفُورًا وَسَعْيًا مَشْكُورًا»- و در چهار بار آخر طواف بگوید: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزَ عَمَّا تَعْلَمُ إنَّك أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». و سنت است اضطباع در هر طوافی که رمل در آن سنت است و در هر سعی و مقصود از اخطباع این است که میانه‌ی لنگ رویی را زیر بغل راست و دو سر آن را روی دوش چپ انداخته شود؛ اما رمل و اضطباع بر زن‌ها سنت نیست بلکه مکروه است- و طواف را حکم نماز است- یعنی قسمتی از آنچه در نماز شرط بود مانند طهارت بدن و لباس و ستر عورت؛ در طواف شرط است و آنچه در نماز سنت بود از خشوع و فروتنی و آرامی در طواف سنت است و همچنین در حال دعا دست را بالا بردن و سخن نگفتن؛ مگر سخن خیر مانند تعلیم جاهل و اینکه شخص طواف کننده در حال دعا دست‌ها را بالا می‌برد و در غیر دعا دست‌ها را زیر سینه می‌بندد، مانند نماز و آنچه در نماز مکروه بود مانند بر یک پا راه رفتن و دست‌ها را بر تهیگاه نهادن و نظر به‌سوی آسمان افکندن در طواف مکروه است و سنت است بعد از فراغت از طواف، خواندن دو رکعت نماز سنت طواف – پشت مقام ابراهیم ÷ و در رکعت اولی خواندن سورۀ فاتحه و ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ١﴾ و در رکعت دومی خواندن سورۀ فاتحه و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ و در روز به آهسته خواندن و در شب به بلند خواندن نماز طواف. موالاة در طواف و خواندن سنت طواف در یکی از اقوال امام س واجب است پس از خواندن نماز طواف - آب زمزم بیاشامد و بر سر ریزد، سپس دست به حجر کشد و پیشانی بر آن نهد پس از آن از دروازه‌ی صفا برای سعی بیرون رود، و ابتدا سعی از صفا نماید (صفا: کنار کوه ابی قبیس می‌باشد) و سعی را بعد از طواف به جا آرد. بعد از طواف رکن یا طواف قدم (طواف قدوم یعنی طواف ورود به مکه و این طواف به جای سنت تحیة است که در مساجد و غیر کعبه خوانده می‌شود) و اگر بعد از طواف به عرفات رفت باید پس از مراجعت ابتدا طواف رکن را به جا آرد پس از آن سعی نماید و کسی که بعد از طواف قدوم، سعی نمود، بعد از طواف رکن، اعاده‌ی سعی ننماید؛ زیرا دوباره نمودن سعی مکروه است) و در ابتدای سعی از صفا بر درجه‌های صفا بالا رود و این بالا رفتن سنت است. وقتی که بر درجه‌ها بالا رفت بگوید: «اللَّهُ أكْبَرُ اللَّهُ أكْبَرُ اللَّهُ أكْبَرُ ولِلَّهِ الحَمْدُ، اللَّهُ أكْبَرُ على ما هَدَانا، والحَمْدُ لِلَّه على ما أولانا، لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ يُحْيِي ويُمِيتُ بِيَدِهِ الخَيْرُ وَهُوَ على كُلّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» و اين ذکر را دو بار سه بار تکرار نماید - «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ أنجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأحْزَابَ وَحْدَهُ» - پس از آن دعا نماید به آنچه از دین و دنیا بخواهد و بهتر است این دعا را نماید: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: ادْعُونِي أسْتَجِبْ لَكُمْ، وَإِنَّكَ لا تُخْلِفُ المِيعادَ، وإنِّي أسألُكَ كما هَدَيْتِني لِلإِسْلامِ أنْ لا تَنْزِعَهُ مِنِّي حتَّى تَتَوَفَّاني وأنَا مُسْلِمٌ، اللَّهُمَّ اعْصِمْنَا بِدِينِكَ وَطَوَاعِيَتِكَ وَطَوَاعِيَةِ رَسُولِكِ وَجَنِّبْنَا حُدُودَكَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنا نُحِبُّكَ، ونُحِبُّ مَلائِكَتَكَ وأنْبِياءَكَ وَرُسُلَكَ، وَعِبادَكَ الصَّالِحِينَ، اللَّهُمَّ يَسِّرْنا لليُسْرَى، وَجَنِّبْنا العُسْرَى، واغْفِرْلَنا في الآخِرَةِ والأولى، وَاجْعَلْنا مِنْ أئمَّةِ المُتَّقِينَ» (و واجب است پشت پای خود را به دیوار صفا بچسباند و هنگام رسیدن به مروه سر انگشتان را به دیوار مروه بچسباند) و میان دو ستون سبز پا به دویدن گذارد و در آن حال بگوید: - «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزَ عَمَّا تَعْلَمُ إنَّك أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» - و در حال سعی، خواندن قرآن از دعاهای غیر سنت بهتر است. وقتی که به مروه رسید (مروه: کناره کوه قیقعان است) بر درجه‌های آن بالا رود و همان ذکر و دعایی که بر صفا خواند بر مروه بخواند؛ سعی را هفت بار باید نمود یعنی رفتن از صفا تا مروه یکبار است  و برگشتن از مروه به صفا بار دیگر، و از سنت‌های سعی است موالاة میان طواف و سعی که میان  طواف و سعی فاصله نیاید و از سنت‌های سعی است پیاده سعی نمودن و پا برهنه بودن و در حال طهارت و ستر عورت سعی نمودن و کوشیدن برای واقع ساختن سعی در حال خلوت و فروتنی نمودن و اخلاص عبادت برای پروردگار. (شخصی که معذور باشد سواره سعی نمودن او روا است و بدون عذر در حال سعی سوار بودن مکروه است (خلاف اولی است) و مقصود از خلوت بودن محل سعی این است که به جا آوردن سعی، بدون مشقّت فراهم آید، در روز هفتم ماه ذیحجه، حجاج از مکه به منی می‌روند و شب نهم می‌مانند و صبح روز نهم بعد از طلوع آفتاب قصد عرفات می‌نمایند و در حال رفتن به‌سوی عرفات این دعا خوانده می‌شود: «اللَّهُمَّ إلَيْكَ تَوَجَّهتُ، وَوَجْهَكَ الكَرِيمَ أرَدْتُ، فاجْعَلْ ذَنْبِي مَغْفُورَاً، وَحَجِّي مَبْرُوراً، وارْحَمْنِي وَلاَ تُخَيِّبْني إنَّكَ على كلّ شَيْءٍ قَدِير» و در محلی که نمره نام دارد و نزدیک عرفات است می‌مانند و بعد از زوال آفتاب می‌روند و نماز ظهر در عرفات به جا می‌آورند. (کسانی که هنگام بیرون رفتن از مکه به‌سوی منی قصد سفر می‌نمایند که پس از وقوف عرفات و به جا آوردن اعمال منی و برگشتن به مکه بیش از یک روز مثلا در مکه نمانند و به وطن خود برگردند؛ در این‌حال می‌توانند نماز قصر و جمع کنند و نماز ظهر و عصر روز نهم قصر و جمع نمایند و نماز مغرب و عشا، شب عید در مزدلفة قصر و جمع ندارند).

وقت وقوف عرفات از زوال آفتاب روز نهم ذیحجه است تا طلوع صبح صادق روز عید حج و واجب وقوف عرفات این است که شخص در حال احرام و اهلیت عبادت لحظه‌ای در وقت نامبرده در زمین عرفات حاضر باشد (قصد از اهلیت عبادت این است که مست یا بیهوش یا دیوانه نباشد). امّا زن حائض که همه اعمال حج می‌تواند به جا آورد غیر از طواف و از سنت‌های عرفه است: 1- قصر و جمع نماز ظهر و عصر در آن برای کسی که شروط قصر و جمع او به جا آید چنان‌که گذشت 2- ماندن در عرفات تا بعد از غروب آفتاب 3- بسیار دعا نمودن و «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ يُحْيِي ويُمِيتُ بِيَدِهِ الخَيْرُ وَهُوَ على كُلّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» گفتن. و بسیار یاد خدا نمودن و طلب مغفرت برای خود و مؤمنین و مؤمنات نمودن 4- بهترین محل وقوف برای دعا همان محلی است پایین کوه رحمة که سنگ‌های بزرگ گسترده است، و از دعاهای برگزیده است: «﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢﴾ سُبحٰانَكَ لاَ نحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ حَتَّى تَرْضَى- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْت عَلَى إبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إبْرَاهِيمَ، إنَّك حَمِيدٌ مَجِيدٌ - لا إلهَ إلاَّ الله وَ?